ترسیم مصائب اهل بیت سلاماللهعلیهما در شهر شام
شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن
قالب شعر : مثنوی
فــتـنـه و بـیـداد و بـلا بـود شـام سختتر از کرب و بلا بود شام
شـام بـلا تـیــرهتـر از شــام بـود آل عــلــی در مــلأ عـــام بـــود
قـــافــلــه تــا وارد دروازه شــد داغ جگـر سـوخـتـگـان تازه شد
خـلـق به دور اسـرا صف زدنـد کوچه به کوچه همگی کف زدند
ساز و نی و نغـمه و آهـنگ بود دسـتـه گـل سنـگـدلان سنگ بود
خـنـده بـه رأس شـهـدا مـیزدنـد طـعـنه به نـامـوس خـدا میزدند
سنگ دل روسـیهی جارچیست جار زند این سر یک خارجیست
شهـر پـر از جــلـوۀ قــرآن شـده سـنـگ نـثـار سـرِ مهــمـان شـده
سـکـیـنـه و فـاطـمـه را میزدند فـاش بـگـویـم، هـمه را میزدند
مـاه سـر نـیــزه پــدیــدار بــود؟ یـا سـر عـبــاس عــلـمـدار بـود؟
هـیـچ شـنـیـدیـد کـه از گَـرد راه پـرده کـشـد بـاد به رخسار مـاه؟
سنگ بر آن قرص قمر میزدند بر دل اخـتـران شـرر مـیزدنـد
دیــدۀ اطــفــال بـه سـیــمــای او چــشـم سـکـیـنـه شـده سـقـای او
دوخته چشم از سر نی بر حسین اشك فشان، غرق شده در حسین
مـانـده سر نـیـزه به حال سجـود مهر جبـینش شده محو از عمود
دیـدۀ اکــبــر سـر نـی نـیــم بـاز بـر لـب او مــانــده اذان نــمــاز
رأس امـــام شـــهـــدا روى نــی کرده چهـل مرحله معـراج، طی
هیچ شـنـیـدید که در موج خـون صورت خورشید شود لاله گون؟
مـاه، خـجـل از رخ نــورانـیـش سـنگ، زده بوسه به پـیـشانـیـش
چون تن پاکش که ز زین اوفتاد سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد
وای نـدانـم کـه چـه تـقـدیـر بـود دست خدا در غل و زنجـیر بود
وای مـن و وای مـن و وای مـن هـلـهـلــه و گــریـۀ مــولای مـن
چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟ بــزم مـی و آیــۀ قــرآن کــجــا؟
ایـن ســخـن سـیـد اهـل ولاسـت شام بلا سخـتتر از کـربـلاست
|